START LOVE

My God Why did you Afridi love

 خدا چرا عاشق شدم من

ديگه از دست اين دل يک شب آروم ندارم
واي چرا تو این زمونه شدم قربوني دل اسيره روزگارم

روزا چشماي نازش ميشينه تو نگاهم
شبا وقتي مي خوابم ميبينمش تو خوابم

براش نامه نوشتم
قشنگ و عاشقونه
نوشتم با دو چشماش منو کرده ديونه
 
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:10 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 مـى زنـم بـــــــ ســلامــتــى حـــرفــــــهــاى دلـــــــم كــــــه بـــــه كـــــســـى نــگـــفــتــم

بــــــــ ســلامــتـــى ايــــنـــكــه كــــوه درد بــــــــودم ولـــــــــى دم نــــــزدم
بــــــــ ســلامــتـــى تــنـــهــايــى هــــات ولـــــــى تـــنــــهــــــايــــى را دوســــــــت نــــداشــــــــتــــم
بــــــــ ســلامــتـــى آرزوهــــــــايــــــى كــــــــه نـــتــونــســتـم لـــــمســشــون كـــنـــم...
 
نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:3 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 

 
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن
 
مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی
 
زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری
 
مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو
 
زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان
 
مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی
 
زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر
 
مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه
 
زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق
 
مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او
 
زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق
 
مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب
 
زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن
 
مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او
 
زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی
 
مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور
 
زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !
 
مرگ: ............................... !!!
 
 
گرچه از مرگ گریزی نیست و نباید حتی لحظه ای از اون غافل بشیم اما زندگی نیز، فرصتی است که
خداوند بما داده و بجاست که ازش کمال لذت رو ببریم و زندگی را آنطور که شایسته است زندگی کنیم.
 
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 16:22 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 


گردنم درد می کند
از بس همه چیز را گردن من انداختی
دوست نداشتنت را
خیانتت را
بی توجهی هایت را
بهانه گیری هایت را
و در آخر رفتنت را !
نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت 17:15 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 من کیم؟ کسی میدونه؟ من همون دیوونه ایم که هیچ وقت عوض نمیشه. همونی که همه باهاش خوشحالن اماکسی باهاش نمی مونه. همونی که هق هق همه روبه جون دل گوش میده اماخودش بغضاش روزیربالش میترکونه. همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اماهمه ناراحتش میکنن. همونی که تکیه گاه خوبیه اماواسش تکیه گاهی نیست. همونی که کلی حرف داره اماهمیشه ساکته. اره

من همونم.

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:46 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 اگـــــه بـهش زنـــگ ميزني ُ رد ميکنه . . .

اگـــــه بهش ميگي دوسـ ـت دارم و اون فقــــط ميخنده . . .
اگـــــه شـــــبآ بدون شبــخير گفتن تــــو خـ وآبش ميـ ـبره . . .
يعني تــــآريخ انقضـ ـآي ِ تو توي دلــــش تموم شده . .!
اين يـ ـ ه قـــــآنونه . . !
بــــآ قـ ـآنونِ آدمــــآ نجــــنگـ . .!
غــرورت لــــِه ميشهــ . . .!
 
نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:45 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

میترسیدم از نبودنت و از بودنت بیشتر!!!
نداشتنت ویرانم میکند و داشتنت متوقفم...
وقتی نیستی کسی را نمیخواهم و وقتی هستی تو را میخواهم...
رنگهایم بی تو سیاه است و در کنارت خاکستری ام...
خداحافظیت به جنونم میکشاند و سلامت به پریشانیم...
بی تو دلتنگم وبا تو بیقرار...بی تو خسته ام و با تو در فرار...
در خیال من بمان...از کنار من برو...من خو گرفته ام به نبودنت!!
 

 

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:41 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 مي گويند يك روزي هست

كه چرتكه بدست مي گيرند و حساب و كتاب مي كنند

و آن روز تو بايد تاوان آنچه با من كردي پس بدهي!

فقط نمي دانم

تاوان آن موقع تو

به چه درد من مي خورد...!؟

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 

 بنیان گذار تبعیض بین زنان ومردان نقاش ها بودند چون فرشته هارا زن هایی با بال های قشنگ وشیطان را مردی با چهره وهشتناک وهیبتی کریه نقاشی کردند

نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,ساعت 18:23 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 اگر  دیار خودت احساس غریبی کردی کوچ کن شاید در غربت غریبه ای به انتظارت نشسته باشد  

نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:47 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 فرهاد های این زمانه عشق را بامداد می نویسند تا هر وقت خواستند به راحتی آن را پاک کنند

نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:34 توسط گروه سيمرغ ازادي| |

 

 اگر باران سخاوتش را تقسیم می کرد دیگر سیلابی نبود وهمه سیرآب می شدند

 

 

نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:7 توسط گروه سيمرغ ازادي| |


Power By: LoxBlog.Com